عشق لجباز

Faridh mohbi(taranh) Faridh mohbi(taranh) Faridh mohbi(taranh) · 1400/03/03 02:51 · خواندن 3 دقیقه

سلام صبح بخیر  خب برو برایخواندن رمانم 

مرینت 

سلام من مرینت ارگن اااااااخخخخخخ (وجی : چند بار بهت کفتم موقه ی  حرف زدن راه نرو 😑) خیل خب بابا    ااااا اها هستم  ۲۰ سلمه سومین دختر پولدار در جهانم  خب میخوام امروز بدون اینکه داداش بفهمه برم بیرون مثل ادم های فقیر ( وجی : نگاه ترو خدا پول زیادیش کرده میخواد مثل فقیرا باشه 😂)  درد رو اب بخندی ( خب باشه باشه برو میخوام ببینم ترانه چه خوابی واست دیده 🤭) باوشه 😕 

فریده 

سلام من فریده ارگن هستم  من ۲۱سالمه  اولین دختر پولدار در جهان من دو تا  داداش دارم که اسم یکیش فریده و اون یکی مایکل  خب یدونه خواهرم دارم که اسمش  مرینت  

خب لباس کهنه از کجا بیارم اها فهمیدم ( بچه ها این فریده هم میخواد مثل مرینت  بره بیرون عین ادمای فقیر ) ‌اها ایناهاش  خب دیگه شرو کنیم  

مرینت 

خب دیگه کامل شد یه بلوز خاکی با تکه دوزی که بنظر بیاد پاره شده با یه شلوار  که زانو ها ش پاره شده 😛 

بزار ببینم داداش ماکی (همون مایکل ) داخل اتاقشه داداش فری ( همون فرید )هم که رفته سر کار  ابجی فری هم که داره بکس کار میکنه پس امنه 

: کجا میری مرینت 

من: اااا تو اینجایی داداش   😁 هیجا تو حیاط 

) علامت مایکل 👑 علامت مری 💕 علامت فرید 💙 علامت فریده 🖤 ) 

👑 : باشه من دارم میرم  دو روز دیگه بر میگرد

💕 :باشه 😘بای 

👑 : خدافظ 

انگار خیلی سرش شلوغ بود   حتی این لباسارو هم ندید 

جرینگ جرینگ جرینگ  (همون صدای گوشی ) اااا داداش فری 

💕: سلام داداچ جونم 

💙 سلام خواهر قشنگم ببینم فریده کجاست 

💕 داره بکس کار میکنه  

💙اها خب باشه ببین من دارم میرم ترکیه دو روز دیگه برمیگردم مسئله کاری پیش اومده به فریده هم بگو باید یه هفته دیگه برای قرار داد بزرگ شرکتش بره منشیش به من زنگ زد  خب میبوسمت بای 

💕: 😘 بای  

خب اینم از این خوبه حله فریده هم که زیاد به من گیر نمیده خب بریم برای انجام کار  😂😂چقدر باحال حرفیدم 

فریده 

خب اینا که رفتن تا دو روز برنمیگردن مرینتم که میخواد بره خونه الیا خب بزن بریم  

: ببخشید خانم شماهم فقیرید 

🖤: نه یعنی اره اره من فقیرم 

: بفرمای اینجا سردتون نشه 

🖤 شما هیچی پول ندارین 

: نه دخترم 

🖤: ببینید من فقیر نیستم خودمو جای ادم های فقیر جا زدم خوب من به شما کمک میکنم  یه لحظه 

🖤 الو کجایی 

............

🖤 اها باشه میگم بیا به ادرسی که برات میفرستم اینجا بی خانمان هست برو برا شون خونه و وسایل  و لباس خوراکی بگیر نبینم که دور بجنبی 

....................................................

🖤خب بای 

....

: ممنون دخترم اما ما تورو تو زحمت نمیندازیم 

🖤:نه چه زحمتی  

خب بای 

شب 

خب امروز به کلی ادم‌ کمک کردم 

وای نه حالا چتوری بگم بیان دنبالم  خب اینهمه راهو پیاده اومدم دیگه نا ندارم 

ناشناس: سلام خوشکله قیمت چند 

🖤: چی میگی تو واسه خودت یابو  

ناشناس: میگم بیا امشبو به ما سرویس بده 

 🖤: گمشو تا همین جا خاکت نکردم 

ناشناس : پس دختری باشه خودت خواستی 

🖤: چیکار می کنی ولم کن هی مشت میزدمش نه انگار این یکی زور دوتا مردو داره ‌چون  هیچ کس نمیتونه منو بزنه من اندازه یه مرد زور دارم اما دریغ که اینجا باید زور دوتا مردو داشته باشم دستمالی گرفت روی دهنم تنهاچیزی دیدم اخرین با چشمای  سبزش بود ( من :این ادرین نیستا )  و دیگه خواموشی 

از زبان مرینت 

💕 وای واقعا عذر میخوام اقا ( علامت ادرین 💚 علامت 💛 فرهاد )

💚 نه اشکال نداره ببخشید شما فقیرین 

💕 نه بابا فقط این لباس ها رو  پوشیدم از وزع مالی فقیرا خبر دار شم و بهشون کمک کنم 

 💚 وای چقدر مهربون اسم من هست ادرین اگراست 

💕 منم مرینت ارگن هستم از اشنایی با شما خیلی خوشحالم ☺

💚منم همینطور ☺

میتونم یه قهوه محمونتون کنم 

💕 البته ☺

لایک یادتون نره