عشق لجباز نیم پارت ۴

Faridh mohbi(taranh) · 19:31 1400/03/06

ممنون که بهم نظر میدید خیلی روحیه میگیرم ممنون خب برو ادامه 

مرینت 

وقتی فریده قطع کرد  روبه اون دو تا و ادرین جونم گفتم 💕: فردا  برای فریده میان خواستگاری  اسم دامادمونم هستم فرهاد فرهاد اگرست  

💚چی داداش من چرا به من نگفت 

💕چی یعنی تو برادر شوهر اینده فریده ای ؟؟؟😶

دل من مالتو دلدار زیبایی تو ........ صدای گوشی ادرین بود چه اهنگ قشنگی 

💚 الو داداش 

.............

💚ببینم اگه از دوستام نشنیده بودم تو بهم نمیگفتی 

........................

...............................

💚هام باشه حالا به ادرینا خبر بده که اون دیگه از یکی دیگه نشنوه 

.....................

..........

💚باش خاک توسرت بای 

فریده 

همین که مرینت قطع کرد تازه متوجه شدم تو چه وضعیتیم  من لخت کنار این آناناس  وای سریع بلند شدم وسریع پتورو کشیدم روم و یه جیغ خیلی بلند کشیدم اون که قیافه منو دید داشت میترکید از خنده  اخرش پاشد رفت سمت کمد و یه تیشرت از خودش اورد و گفت برو حموم بیا پایین  منم برات لباس سفارش میدم منم گفتم باشه 

از حموم اومدم بیرون تیشرته برام کوتاه بود یعنی ایو پاسم میریخت بیرون رفتم پایین تا این آناناس  منو دید قفل کرد که من گفتم  چشاتو درمیش کن اون (بابا این اسم داره  ، فریده  : ام اناناس گودزیلا جنگل چشم من: 😐) فرهاد گفت یعنی الان بزنمش بالا همچیت معلوم میشه  که من گفتم پرو  که اون اومد نزدیکم خواستم فرارکنم که گرفتم هرکار کردم نتونستم جداش کنم  سرشو اورد نزدیک و لبامو شکار کرد اینقدر نرم میبوسید که پاهام شل طد میخواستم بیفتم که دستشو گذاشت پشت کمرم و چسبوندم به دبوار 

مرینت 

الیا با نینو رفته بدن خدمتکارام رفته بودن استراحت فقط منو ادرین مونده بودیم  ادرین گفت خب بریم تو خونه رو بهم نشون بده  نصف خونه رو نشون دادم رسیدیم بالا داخل راه رو بودیم که  یکی محکم کوبیدم به دیوار  اون ادرین بود اروم سرشو اورد جلو و شرو کرد به بوسیدن لبام خیلی وحشیانه میبوسی که ناخدا اگاه منم همراهیش کردم  اون که از این حرکتم انگار خمار تر شده بود محکم تر میبوسید 

لایک و کامنت فراموش نشه