عشق لجباز p2
فرهاد
این دختر چقدر زورش زیاد بود وقتی که بی هوش شد برش داشتم و بردمش داخل ماشین
💛 ژی برو خونه
به دخترک نگاه کردم چقدر زیبا بود اروم سرمو بردم نزدیک وشرو کردم به بوسیدن لباش انقدر تند و وحشیانه بوسیدم که لبش زخم شد وقتی ازش جدا شدم شرو کردم به دروردن لباساش چه بدن سفیدی داشت
بعد دروردن لباسای اون گرفتمش داخل بغلم ( این ماشینش راننده نداره کامپیوتری مثل ماشین کاگامی داخل میراکس) چقدر بدنش نرم بود
وقتی که رسیدیم خونه برش داشتم بردمش داخل خونه
گذاشتمش روی تخت که داشت بهوش میومد وقتی منو دید با تعجب داشت نگام میکرد که یه دفعه به خودش اومد شرو کرد به دادو بیداد اما فایده نداشت شرو کردم به دروردن لباسام و بعد روش خیمه زدم شرو کردم به انجام کارم
مرینت
💕 خب اقای اگرس...
💚 ادرین صدام کنید 🙂
💕 خب ادری ( مکس :چه زود دختر خاله شد 😑) چند سالته
💚 ۲۵ سالمه شما چتور بزارید حدس بزنم اممممممممم ۱۸ سالتونه
💕 نه ۲۰ سالمه
💚 اما اصلا به قیافتون نمیخوره
💕☺ خب من مثل خواهرمم کچیکم البته من ضعیفم هستم اما خواهرم زور یه مردو داره 😄
💚 پس خواهرتون خواهر برسلی ( درسته دیگه )
💕☺ نه بابا خب شما قصد ازدواج ندارین
💚هام
💕 خب کسی هم در نظرتون هست
💚هام
💕خب حالا این دختر خانم خوش بخت کیه
💚هام
💕حالتون خوبه
💚هام
جولوش یه بشکن زدم که به خودش اومد بعد کفتن اینکه میرم دستشویی رفت منم بقیه ی قهومو خوردم
ادرین
💚 پس خواهرتون خواهر برسلی
بعد گفتن این حرف نگام افتاد به چماش دیگه هیچی نشنیدم قلبم داشت تند میزد انگار یه حسی توی دلم داشت اشوب میکرد انقدر داخل چشماش غرق شدم که تا اینکه مرینت کاری نمیکرد متمعنم که به خودم نمیومدم به این زودی وقتی به خودم اومدم رفتم دستشویی و یه اب به صورتم زدم نه نه دوباره نه من بعد از کاگامی دیگه نمیخوام با هیچ کس باشم نه نمیخوام نه نه نهههههه
رفتم پیش مرینت بهش گفتم که برام کاری پیش اومده بیاد تا هم اونو برسونم هم برم خب خوب نیست دختری تنها این وقت شب بره خونه
فرهاد
میخواست بره که گرفتمش هیچ جونی نداشت دیگه همشم داشت گریه میکرد
🖤 بز...بزار ... برم....ب..بزار ...بر...برم ....ا...ازت ....مت...مت..متنف...متنفرم .........
💛 دیگه گریه نکن عزیزم و دیگه با شوهرت اینطوری حرف نزن
گرفتمش داخل بغلم چقدر کوچیک بود نفهمیدم کی خوابش برد بعد منم خوابیدم
لایک و کامنت فراموش نشه نظرتون رو راجب این پارت بهم بگید