·
1400/03/06 19:31
·
ممنون که بهم نظر میدید خیلی روحیه میگیرم ممنون خب برو ادامه
·
1400/03/06 16:41
·
خب برو ادامه
·
1400/03/05 05:56
·
خب بچه ها میخوام یه داستان جدید بنویسم
شخصیت ها
ادرین اگراست
مرینت دوپان چنگ
دوتاشون عاشق همن دوستشونم نینو و الیا خواهر برادراشون مایکل فریده ادرینا فرهاد
·
1400/03/05 05:49
·
خب سلوم برو ادامه
·
1400/03/04 03:48
·
فرهاد
این دختر چقدر زورش زیاد بود وقتی که بی هوش شد برش داشتم و بردمش داخل ماشین
💛 ژی برو خونه
به دخترک نگاه کردم چقدر زیبا بود اروم سرمو بردم نزدیک وشرو کردم به بوسیدن لباش انقدر تند و وحشیانه بوسیدم که لبش زخم شد وقتی ازش جدا شدم شرو کردم به دروردن لباساش چه بدن سفیدی داشت
بعد دروردن لباسای اون گرفتمش داخل بغلم ( این ماشینش راننده نداره کامپیوتری مثل ماشین کاگامی داخل میراکس) چقدر بدنش نرم بود
وقتی که رسیدیم خونه برش داشتم بردمش داخل خونه
·
1400/03/03 11:16
·
خب سلام سینگلا من میخاستم بگم‌نویسنده نیاز دارم
هرکی میخواد نویسنده شه بهم بگه